۱۹ خرداد ۱۳۸۸، ۸:۲۹

فلسفه ناتطبیقی تعبیر مناسبتری است تا فلسفه تطبیقی

فلسفه ناتطبیقی تعبیر مناسبتری است تا فلسفه تطبیقی

دکتر سروش دباغ گفت: شاید تعبیر دقیقتر و رساتر تعبیر "فلسفی ناتطبیقی" باشد به این معنا که با تطبیق پیش از اینکه در پی استخراج مفاهیم نوین از دل منظومه‌های سنتی و پیشین باشیم در پی کشف تفاوتها و تطور مفاهیم و مبانی آنها در طول تاریخ فلسفه هستیم.

دکتر سروش دباغ که با خبرگزاری مهر گفتگو می کرد در پاسخ به این سؤال که آیا به رویکردی به نام فلسفه تطبیقی معتقد هستید؟ این فلسفه به چه نیازی پاسخ می‌دهد؟ گفت: شاید تعبیر دقیقتر و رساتر در اینجا تعبیر فلسفی ناتطبیقی باشد. به عنوان مثال مفهوم وجود در فلسفه ملاصدرا را در نظر بگیرید و همچنین مفهوم وجود نزد هایدگر را. مقایسه میان مفهوم وجود بین ملاصدرا و عرفای ما از یکسو ومفهوم وجود نزد هایدگر چنین است که باید به یاد داشته باشیم که هایدگر در دل گفتمان مدرن بحث خود را تقریرمی‌کند.

این استاد فلسفه در ادامه تصریح کرد : به تعبیری دیگر در فلسفه پساکانتی در مغرب زمین از دازاینی سخن می‌رود که بنا است کانتی - دکارتی نباشد. در عین حال هایدگر پس از ظهور علم جدید و در قرن بیستم سخنان خود را تقریر می‌کند. از سوی دیگر افرادی مثل ملاصدرا وابن عربی وقتی از وجود سخن می‌گویند در دل گفتمان پیشامدرن و رازآلود سخن می‌گویند.

این پژوهشگر و محقق افزود: تطبیق میان مفهوم وجود نزد هایدگر و مفهوم وجود نزد ملاصدرا پیش از هرچیزی معطوف به مبانی و مبادی جهان‌شناختی و معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی متفاوت میان این دو متفکر است. همچنین است به عنوان مثال مفهوم صیرورت نزد هگل در قیاس با ملاصدرا.

دباغ اظهار داشت: به عنوان مثالی دیگر می‌توان از مفهوم وحدت وجود نزد اسپینوزا در قیاس با تلقی عرفا از وحدت وجود سخن گفت. به نظر می‌رسد برخی از پژوهشگران ما در فلسفه تطبیقی در پی یافتن ریشه‌های مشترک مفاهیم فلسفی در دل این دو سنت فلسفی هستند اما من تصور می‌کنم یافتن تفاوتها و عدم قرابتها دراین میان از ما بیشتر دستگیری می‌کند چرا که هر کدام از مفاهیم فلسفی سنت و عقبه تاریخی خود را دارد.

وی افزود : در قیاس این منظومه های فلسفی نباید دچار خطای ناهمزمانی(anachronism) شد. با توجه به توضیحات فوق به نظرم می‌رسد که فلسفه ناتطبیقی عنوان مناسبتری است تا فلسفه تطبیقی . در عین  حال منکر اهمیت این فعالیت نیستم و تصور می‌کنم این نحوه از فلسفیدن می‌تواند معرفت‌بخش و بصیرت‌زا باشد.
 
دکتر دباغ در پاسخ به این سؤال که فلسفه تطبیقی تا چه اندازه محصول مسائل و مشکلاتی است که فلسفه غرب با آن روبرو شده است؟ گفت: معنای این سخن را که فلسفه غرب با مشکل مواجه شده است درست در نمی‌یابم. فلسفه مغرب زمین دو سنت مهم قاره‌ای و تحلیلی دارد که پژوهندگان در آن وادیها  مشغول کارند و دائماً در حال تعامل با سنت فلسفی پس پشت خویشند.

وی افزود: از همین رو شاید مقایسه میان فلسفه مغرب‌زمین و مشرق زمین هم برای فلاسفه غربی بصیرت‌زا باشد وهم برای ما. به همین جهت شاید استفاده از کلمه مشکل شاید چندان درست نباشد .

دباغ در پاسخ به این سؤال که عده‌ای معتقد هستند فلسفه تطبیقی ابداع فرهنگهای جنوب است تا کمبودهای فلسفی فرهنگ خود را بپوشانند آیا این نظر را قبول دارید گفت: نه به نظرم نمی‌آید سخن بر سر پوشاندن کمبودهای فلسفی باشد. شاید مداقه در باب فلسفه غیراسلامی یا غیربومی و تنقیح مبادی و مبانی وجودشناختی و انسان‌شناختی و معرفت‌شناختی آن ما را کمک کند تا فلسفه بومی خویش را نیز به مصداق تعرف الاشیا به اضدادها بهتر بشناسیم. 

کد خبر 893178

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha